برای جبهه مقاومت جان میدهیم، طلا که چیزی نیست – خبرگزاری مجله gcorg | اخبار ایران و جهان
خبرگزاری مجله gcorg -گروه دین و اندیشه-سیده فاطمه سادات کیایی: زن جوان توی یک دستش طبقی پوشیده شده از چفیه فلسطینی که روی چفیه چند تکه طلا خودنمایی میکند را گرفته و دست دیگرش را به دست دخترک کوچکی قلاب کرده است. انگشتر و سینه ریز و النگو، حلقه ازدواج و آویز بچهگانه و دستبند، زرد و طلایی، کنار هم روی طبق چیده شده اند. ارزش مادی این طبق پر از طلا نزدیک به یک میلیارد است، یک میلیاردی که چه برای صاحبان طلا و چه برای خود زن مبلغی است که میتواند او را از خیلی خواستهها بی نیاز کند، اما یک عقیده باعث شده تا او و همه آنها که حالا طلاهایشان روی طبق جا خوش کرده از خواستهها و داشتههای خود بگذرند و او را نماینده جمعی از زنهایی کنند تا برای «جهاد مادی اموال» و شرکت در پویش همدلی زنانه راهی فاطمیه تهران شود.
ساعت ۱۵ روز شنبه است و مهمانان این مراسم معنوی آمده اند تا در پاسخ به فرمان رهبر انقلاب مبنی بر کمک به مردم لبنان با اهدای تنها داراییهای خود مشارکتی در پشتیبانی از مقاومت این روزهای رزمندگان حزب الله لبنان و خانوادههایشان در خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی داشته باشند. استقبال بانوان قابل توجه است، چشمگیر بودنش نه فقط به جماعت چند صد نفره بانوان که به ارزش حضورشان در دوره ایست که عدهای برای کم نشدن ارزش مادی دارایی خود به سراغ خرید طلا میروند و آن را سرمایه مادی زندگی خود میکنند. اکثر خانمهای شرکت کننده جوان هستند و یکی دو بچه را همراه خود به این مراسم آورده اند، بعضیها هم بچه بیشتری همراهشان است. معلوم میشود اینهایی که پای سختی بچه داری و چند فرزندی در شرایط امروز را به دوش کشیده اند برای جهاد مادی هم از خیلی هم دورهای ها و قدیمی تر ها جلوتر هستند.
در بین افراد چهرههای آشنا هم دیده میشود، خانم فائضه حداد غفاری نویسنده کتاب را میبینم که همراه یکی از فعالین رسانهای به جمع زنان اهداکننده طلا پیوسته است. سراغش میروم و درباره حضورش در این مراسم می پرسم میگوید «در تاریخ خانمها نشان دادند همیشه در صحنهای حساس حاضر هستند، روزی زنان تبریزی در حمایت از ستارخان زیورآلات خود را در راه دفاع از تبریز اهدا کردند و امروز هم زنان ما در حمایت از رزمندگان مقاومت در لبنان پای کار آمده اند.»
خوشمان بیاید یا نیاید حمایت همه اعضای خانواده نباشد نه رزمنده ای در میدان جهاد حضور پیدا میکند و نه زنی از اندک داشتههای مالی خود برای حمایت جبهه میگذرد، این زمین یاری و همدلی میخواهد که یک چشمه اش در این نقطه از پایتخت صحنههای زیبایی را خلق کرده است، آنجا که چند پدر را بیرون از سالن اصلی برنامه بچه به بغل میبینیم که خانم خانه را در این جهاد مادی به نوع دیگری کمک کرده اند.
هرکس که برای شرکت در پویش اهدای طلا برای کمک به جبهه مقاومت به اینجا آمده به سراغ میزی که در گوشهای از محل برگزاری مراسم تعبیه شده میرود، طلا و فاکتورش با به متصدی مربوطه میدهد و پس از اینکه کار نوشتن مشخصات طلا انجام شد، طلا توی قابی گذاشته میشود. قاب بزرگ یک ساعت از مراسم نگذشته پر از تکههای کوچک و بزرگ طلا شده است و این یعنی استقبال خانمها از پویش و مراسم خوب بوده است.
مراسم اصلی با صحبتهای مجری و بعد هم حسین یکتا شکل رسمی به خود میگیرد. بخشی از طلاهای جمع آوری شده در روزهای قبل را روی تابلویی با نقش درخت پرچم لبنان در کنار سن به نمایش گذاشته اند، زیورآلات زنانه به همراه تعداد زیادی سکه روی این قاب جا گذاری شده و هر چند وقت یکبار هم یکی از مهمانها به سراغش میرود و چیزی به آن اضافه میکند.
دختر جوان کودک نوزادش را در آغوش گرفته و کوله به دوش دارد، می پرسم با این بچه کوچک اینجا برای چه آمدید؟ خیلی صریح جواب میدهد باید میآمدیم، از سوالم شرمنده میشوم، اما خودش ادامه میدهد «آرزوی ما این است که روزی فرزندانمان در مسیری که امروز رزمندگان مقاومت در لبنان هستند قدم بردارند، آمدیم که از همینجا یاد بگیرند باید از داشتههایشان بگذرند، اینجا آزمونی هم برای ماست تا از چیزهایی که داریم برای فرمان رهبر بگذریم» بعد کمی بغضش میگیرد، انگار که یاد چیزی افتاده باشد و صحنههای این یکسال غزه جلوی چشمش جان بگیرند کودکش را روی دوشش جا به جا میکند و میگوید «واقعا دیدن شهادت کودکان غزه برای ما سخت است، هر زمان که به این صحنهها فکر میکنیم دلمان به درد میآید، ان شاءالله که با همراهی و کمک همه مسلمانان روزهای پیروزی غزه را هم ببینیم.»
اواسط برنامه است که مجری خبر میدهد دختر بچه ۱۰ سالهای که همراه با مادرش در این مراسم شرکت کرده وقتی اقدام خانمها در اهدای طلا را دیده، او هم درخواست کرده گردنبند یا گوشواره اش را هدیه کند، کمال همنشین اثر دارد اینجا مصداق پیدا میکند مثل آن خانمی که میگفت آمده بودم پول بدهم، اما وقتی این شور و حماسه خانمها را دیدم انگشتری که دستم بود را هم هدیه کردم، ما برای فلسطین و نابودی اسرائیل جان میدهیم، طلا که چیزی نیست.
خانم ابتدای گزارش که با سینی طلاها وارد مراسم شده بود در حال منظم کردن طلاها روی سینی و نشان دادنش به دوربین صدا و سیماست، میگوید «قبل از این مراسم در صفحه شخصیام در شبکههای اجتماعی از دوستان و بستگان خواسته بودم برای کمک به غزه اگر چیزی برای اهدا دارند تقدیم کنند که این طلاها حاصل همان فراخوان است.»
گل حرفها از زبان حسین یکتا گفته میشود، اینکه «خانمهایی که حواسشان بود چشم نامحرم به طلا نیفتد امروز برای کوری چشم دشمن طلاهای خود را به این مکان آوردند. ظاهراً دستبندی میدهید ولی دستی میگیرید. ظاهراً انگشتری میدهید ولی انگشتی به اشاره بالا آوردید که بگویید ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، ظاهراً گوشواره میدهید ولی اجازه نمیدهید حرامیای گوشواره بکشد همانی که رهبر گفت اگر مدافعان نبودند باید در کرمانشاه و همدان با آنها میجنگیدیم.»
او میگوید: امروز صحنه زیبایی از خواهران و جبهه فرهنگی انقلاب در فاطمیه دیدیم چه کسی که مادی کمک میکند و چه کسی که به هلال احمر کمک میکند. همه اینها تیری به قلب دشمن است و قلب رزمندهها را خنک میکند.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "برای جبهه مقاومت جان میدهیم، طلا که چیزی نیست – خبرگزاری مجله gcorg | اخبار ایران و جهان" هستید؟ با کلیک بر روی خانواده، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "برای جبهه مقاومت جان میدهیم، طلا که چیزی نیست – خبرگزاری مجله gcorg | اخبار ایران و جهان"، کلیک کنید.